هیجده ماهگی آقا ایلیا نفس مامان و بابا
زمان میگذرد... زودتر از آنچه فکرش را میکردم...زودتر از آنکه بتوانم، خاطرات نوزادی ات را آرام مزمزه کنم... زودتر از آنکه حتی فرصت کنم از عطر نوزادیت سیراب شوم. دلم برای همه ی آن روزها تنگ است...و میدانم فردا هم دلم برای امروز میتپد... و امروز که یکسال و نیم از سالروز تولدت گذشته... باور کردم نوزاد کوچکم به کودکی بازیگوش و اجتماعی تبدیل شده... باور کردم گذر فوق سریع زمان را... کودک امروز من،مرد روزهای آینده ام...قلب و جانم از آن توست... هیجده ماهگیت مبارک جان مادر ... ... ...
نویسنده :
فرناز فرجی
13:35